مدارا و عفو از دیدگاه قرآن
چکیده:
در اندیشه اسلامی، رابطه خداوند با موجودات بر اساس رحمت (2) و محبت و بر بنیان ربوبیت (3) استوار گشته و ارتباط افراد جامعه با یکدیگر بر پیوند ناگسستنی (اُخوّت) (4) بنا نهاده شده است؛ پیوندی که تقویت و تحکیم آن، رابطه مستقیمی با گسترش و نهادینه شدن فرهنگ «مدارا و گذشت» که میوه شیرین آن، صلح، صمیمیت و وحدت دارد.با این همه، ضرورت مرزبندی و بازشناسی حوزه مدارا و گذشت، از محدوده سازش و مجامله کاری، و تساهل و تسامحِ ناروا، بر کسی پوشیده نیست، چه این که «نرمش و بخشش» با تمام امتیازات و محاسنش، گاه نامطلوب و حتی زیان بخش است. از سوی دیگر، دست یابی به مدارا و گذشت، نیازمند تحقق زمینه های عقیدتی، اخلاقی و روانی در فرد و جامعه، و به کارگیری راهکارهای مناسب است که در این میان توجه به آثار مثبت فردی و اجتماعی، در کنار اثرات معنوی مدارا و گذشت، از مؤثرترین عوامل دستیابی به آن می باشد.
اینک برآنیم تا تفصیل آنچه را به اجمال بیان داشتیم، از متون دینی بیرون کشیم و بازنمایانیم.
مفهوم شناسی مدارا و عفو
در گام نخست، لازم است به مفهوم شناسی واژگان مدارا و عفو، و نیز واژه «رفق» که هم معنای آن دو به شمار می رود پرداخته و پیوند مفهوم مورد نظر آنها را با معنای اصلیشان روشن سازیم.1. مدارا:
از ماده «دری» یا «درأ» اشتقاق یافته است. «دری» به معنای آگاهی و شناختی است که از راه مقدماتی پنهان و غیرمعمول، به دست می آید، (5) از این رو، در مورد صید آهو از راه حیله و مقدمات غیرمعمول گفته می شود: « دریتُ الظَّبی».(6) «درأ» نیز در اصل به معنای «دفع کردن» است. (7) بر این اساس، واژه «مدارا» که به معنای ملاطفت و برخورد نرم است،(8) اگر از «دری» گرفته شده باشد با معنای اصلی آن در «دَرَیتُ الظَّبیَ» تناسب دارد، گویی آدمی با تحمّل طرف مخالف و برخورد ملایم با او، وی را در کمند محبت خویش گرفتار می سازد؛ و اگر از «درأ» مشتق باشد به این مناسبت که آدمی با برخورد ملایم خود، بدی او را دفع می کند. (9) بنابراین، در مدارا، مفهوم «پرهیز و احتیاط» نهفته است و از این رو، بیشتر در مورد مخالفان و دشمنان به کار می رود، برخلاف این، «رفق» که بیشتر در مورد موافقان و دوستان و حداکثر غیرمخالفان استعمال می شود.(10)2. عفو:
در اصل به معنای «صرف نظر کردن و رها نمودن» است، از این رو، در مورد صرف نظر کردن از عقوبت گناه، «عفا عنه» به کار می رود. (11) از آن جا که رها کردن و بی توجهی به یک عبارت، موجب نابودی آن می شود، این واژه به معنی «اندراس و محو و نابودی» نیز به کار رفته است؛ (12) در مورد پشم و موی حیوان، که بی توجهی و عدم پیرایش آن باعث تکثیر و افزایش آن می گردد، عفو معنای «تکّثر» می دهد و بدین مناسبت در معنای «نمو و افزایش» به کار رفته است و در عبارت قرآنی (حَتَّى عَفَوْا وَ قَالُوا ) (13) به همین معناست. (14) «عفا» به معنای «خاک» نیز آمده است که چنین معنایی از این جهت است که به خاک توجّهی نمی شود. (15)3. رفق:
در اصل به معنای نرمی و لطافت و در مقابل «شدت و خشونت» است. (16) در تمام موارد کاربرد آن، دارای مفهوم «نرمی و راحتی» است؛ همنشین نرمخو و موافق را «رفیق» گویند،(17) آرنج آدمی را از این جهت که آدمی با تکیه بر آن احساس راحتی می کند، «مِرفق» نام نهاده اند، (18) و سرویسهای بهداشتی ساختمان را به همین مناسبت «المرافق الصحّیة» نامیده اند. (19)از آن جا که به طور معمول، میانه روی در انجام کارها، سهولت انجام آنها را در پی داشته و باعث نیکی و استحکام عمل می گردد، واژه رفق به معنای «میانه روی»، «حسنِ انجام عمل» و «اِحکام عمل» نیز به کار رفته است. (20)محدوده مدارا و آسان گیری، خشونت و صلابت
یکی از مباحث اساسی، مرزبندی و حوزه شناسی مدارا و آسان گیری از یک سو، و تفاوت خشونت ناروا با صلابت و سخت گیری از سوی دیگر است، عدم تمایز میان محدوده هر یک، ارزشگذاری آنها را دشوار یا نادرست می سازد. (21) بی تردید مدارا و عفو چنان که در مباحث به آن خواهیم پرداخت، از ارزشهای والای انسانی و دینی و مورد تأکید اسلام است ولی مداهنه (22) و سازشکاری از نظر عقل و شرع کاری ناپسند است، همان گونه که خشونت ظالمانه از دید عقل و شرع، محکوم، و صلابت و قاطعیت مورد ستایش است.ولی چگونه می توان محدوده آنها را تشخیص داد؟
از تحلیل و جمع بندیِ نصوص دینی و تأمل در سیره پیامبران و امامان می توان به این نتیجه رسید که محدود تسامح و عفو و مدارا، در امور شخصی و حوزه شدت عمل و قاطعیت، درباره مسائل مربوط به اصول و ارزشهای دینی و دفاع از حق و عدالت است. درشتی و تندی در مورد اول، کاری ناپسند و غیر اخلاقی است و تسامح و انعطاف در مورد دوم، عین مداهنه و سازشکاری؛ در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفته اند: «رسول خدا هیچ گاه برای شخص خود از کسی انتقام نگرفت، اما اگر حرمتهای الهی شکسته می شد، برای خدا انتقام می گرفت. (23) با توجه به اهمیت این موضوع به طور مفصل به این نکته می پردازیم و موارد هر یک را برمی شمریم.الف- محدوده شدت عمل و قاطعیت
1- حفظ اصول و ارزشها
نرمی و مدارا، ابزاری است برای ارائه بهتر حق، نه زیر پا نهادن بخشی از حقیقت. آن گاه که برای رضایت خلق و یا رسیدن به منافع شخصی و به بهانه مدارا، بخشی از حقیقت زیر پا نهاده شود دیگر ارزش نیست، جلوه ای از نفاق و تظاهر، مداهنه و چاپلوسی است. در شأن نزول سوره کافرون آمده است که جمعی از سران مشرک نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده، گفتند: یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر ما خدای تو را... و یا دست کم بعضی از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرک بجوی تا ما هم تو را تصدیق کنیم... این جا بود که سوره کافرون نازل شد و هرگونه سازشکاری در اصول دینی را منتفی دانست. (24)بدین سان قرآن کریم هشدار می دهد که حوزه اصول و ارزشها، هیچ گونه تسامح و سازشی را برنمی تابد و هرگونه پیشنهاد سازش و معامله بر سر اصول (25) را مردود دانسته و می فرماید:(فَلاَ تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ) (26)
مؤید این مطلب، روایاتی است که هرگونه بی تفاوتی در برابر اهل معصیت و ترک امر به معروف و نهی از منکر را نوعی مداهنه دانسته و آن را سخت مورد نکوهش قرار داده است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: خداوند متعال به حضرت شعیب علیه السلام وحی نمود که من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم؛ چهل هزار نفر از بدکاران و شصت هزار نفر از خوبان. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران به خاطر بدی خود عذاب می شوند، ولی خوبان چرا؟ خداوند وحی نمود: آنان با اهل معصیت مداهنه نمودند و به خاطر خشم من، خشم نگرفتند. (27)
به طور کلی، یکی از تفاوتهای اساسی بین عفو مدارات اسلامی با تساهل و تسامح غربی در همین نکته است؛ منادیان تولرانس (28) معتقدند که اصول و ارزشهای انسانی و دینی را بایستی به مسلخ تساهل و تسامح برد، بلکه اساساً چیزی به عنوان «حقیقت و ارزش» وجود ندارد تا پافشاری بر آن، به قیمت از دست دادن تسامح، و رویکرد به خشونت باشد! (29)
2- مقابله با دشمنان
عبارت قرآنی (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ) (30) محدوده شدّت و خشونت، و نیز عفو و محبت را مشخص می کند؛ مؤمنان کانونی از عواطف و محبت نسبت به دوستان و هم کیشان هستند و آتشی سخت و سوزان و سدّی محکم در برابر دشمنان. (31) البته مراد از «الکفّار» در این عبارت، کفّاری اند که سرجنگ و عناد و توطئه دارند و گرنه صرف کفر عقیدتی موجب شدت و سرسختی با آنان نمی شود چرا که قرآن کریم، بر ایجاد پیوند محبت آمیز با غیرمسلمانانی که سرجنگ ندارند، تصریح دارد.(32)3- برخورد با توطئه گران منافق
گاهی در جامعه افراد و جریاناتی، نقشه براندازی حکومت اسلامی را در سر می پرورند و دست به اقدامات عملی می زنند و یا با اشاعه سخنان نادرست و پخش شایعات در جامعه، ایجاد اضطراب و تزلزل می کنند. در این مورد قرآن کریم دستور می دهد که در صورت ادامه این شیوه، برخوردی سخت و به دور از تسامح صورت گیرد: اگر منافقان و کسانی که در قلبشان بیماری است و نیز کسانی که اخبار دروغ در مدینه پخش می کنند دست از کارشان برندارند ما تو را بر ضد آنان می شورانیم و بر آنها مسلّط می کنیم. سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند، هر کجا یافت شوند گرفته شده و به قتل خواهند رسید.(33)شیوه برخورد علی علیه السلام با خوارج قابل تأمل و درس آموز است. حکومت علوی، تا زمانی که مخالفان و منافقان، اقدامی در جهت براندازی آن حکومت انجام نداده بودند با آنها مدارا نمود. ولی آن گاه که در صدد اقدام عملی برآمدند، به شدت با آنان برخورد کرد. (34)
4- اجرای حدود الهی
در اجرای حدود الهی و اصلاح مجرمان، گرفتار شدن در دام محبّتها و احساسی شدنهای بی مورد، نتیجه ای جز فساد و آلودگی اجتماعی دربرنخواهد داشت؛ از همین روست که قرآن کریم می فرماید:« زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید، و هرگز در دین خدا (رأفت و محبت کاذب) شما را نگیرد. اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، و باید گروهی از مؤمنان مجازات آنها را مشاهده کنند.»(35)آری، قاطعیت در اجرای حدود، نشانه ایمان به مبدأ و معاد است چرا که ایمان واقعی یعنی تسلیم مطلق در برابر فرمان او.
البته باید توجه داشت که به هنگام آلودگی برخی از افراد به گناه و ارتکاب جرم، نباید در کیفر از حدّ لازم تجاوز کرد و آنجا را از جامعه طرد نمود تا به کلّی به صف دشمن بپیوندند، قرآن کریم که همواره تمامی جوانب امر را مدّ نظر دارد، ما را به این نکته حساس رهنمون شده است، پس از داستان «افک»- که جمعی از مسلمانان فریب خورده با القائات منافقان، شخص بی گناهی را متهم به عمل منافی عفت نموده بودند آیات کوبنده ای در نکوهش آنان نازل شد (36) و گروهی از صحابه سوگند یاد کردند که به هیچ یک از کسانی که در این ماجرا درگیر بودند کمک مالی نکنند، در این هنگام، این آیه نازل شد و آنها را از این شدّت عمل و خشونت باز داشت و فرمود:« آنها که دارای برتری (مالی) و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند؛ آنها باید عفو کنند و صرف نظر نمایند. آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است».(37)
آری! قرآن از یک سو با آیاتی کوبنده اصحاب افک را محکوم می کند، و از سوی دیگر احساسات افراد را با چند جمله جذّاب، کنترل می نماید، و این، ترسیمی بسیار زیبا از جاذبه و دافعه اسلامی است.
5- اجرای عدالت
صلابت و قاطعیت، لازمه اجرای عدالت است، و نرمش و مسامح، موجب تضییع حقوق انسانها؛ بزرگ منادی عدالت، امیرمؤمنان علیه السلام در تمام طول زندگی اندک تسامحی را در زمینه حقوق افراد، روا نمی دانست، به گونه ای که حتی برخی از صحابه، از سختگیری ایشان در اجرای عدالت، به پیامبر صلی الله علیه و آله شکوه کردند. ایشان در پاسخ فرمودند:« زبان از شکوه علی بن ابی طالب برگیرید، که به یقین او در ذات پاک خدا ( و اجرای اوامر او) سختگیر است و اهل سازش و نرمش در دین او نیست.» (38) صفحات تاریخ نمونه های فراوانی از قاطعیت علی علیه السلام در اجرای عدالت را ثبت کرده است. برای نمونه، جریان نزدیک کردن آهن تفتیده به دست برادرش عقیل، معروف است. (39)6- در برابر ستم
عفو و نرمش ناشی از ضعف در برابر ستمگر قدرتمند، عین عجز و ذلّت، و یک نوع تسلیم و رضایت به ظلم محسوب می شود و ظالم زورگو را جسورتر می کند، از این رو اسلام چنین عفو و مداراتی را روا نمی داند. امام سجاد علیه السلام می فرمایند:« و اگر می دانی که بخشش زیان دارد، ( برای مقابله ) یاری بطلب، چرا که خداوند متعال می فرماید: و کسی که بعد از مظلوم شدن، یاری طلبد، ایرادی بر او نیست.» (40)بنابراین، عفو در جایی است که انسان، قدرت انتقام دارد و بخشش او از موضع ضعف نیست. این عفو سازنده است، هم برای مظلوم پیروز که به او اعتماد به نفس و صفای دل می بخشد، و هم برای ظالم مغلوب که او را به اصلاح خویش وامی دارد؛ حدیث معروف (اِذا قَدَرتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکراً لِلقُدرَةِ عَلَیهِ) (41) شاهدی بر این مدعاست. انتقام و مقابله در جایی است که ظالم هنوز از مرکب ظلم پیاده نشده و مظلوم پایه های قدرت خود را محکم نکرده، و عفو از موضع ضعف، و موجب تقویت ستمگر است، از این رو علی علیه السلام می فرمایند: «عفو از کسی شایسته است که به خطای خود اعتراف دارد، نه آن که بر عملش اصرار ورزد.». (42) عفو بی جا، پی آمدی جز فساد و تباهی ندارد، و به فرموده امیرمؤمنان علیه السلام :«عفو همان اندازه که موجب اصلاح کریم است، باعث تباهی انسان فرومایه است». (43)
اظهار عجز پیش فرومایه ابلهی است ... اشک کباب موجب طغیان آتش است
ب- حوزه مدارا و عفو
حوزه مدارا و عفو بسی گسترده است. در مسائل شخصی به ویژه در معاشرت و همزیستی اجتماعی که در تقابل با حقوق دیگران نیست، اصل بر تسامح و نرمش و مدارا، و عفو و گذشت است. از این رو، توسّل به خشونت و شدت، جز به هنگام ضرورت تجویز نشده است. امیرمؤمنان علیه السلام به یکی از زمامداران حکومتش دستور می دهد:«جایی که جز درشتی به کار نیاید درشتی پیش گیر.» (44) از این رو در مقام عمل، موارد نرمش، عفو و مدارا به مراتب بیشتر و گسترده تر از موارد شدت و خشونت است. آری! اسلام، منادی «تسامح و جذب در حدّ اعلی، و خشونت و دفع در حدّ ضرورت» است. (45) اگر به دیده دقت بنگریم، حتی در مواردی که شدت و قاطعیت لازم است- و پیشتر برشمردیم بایستی به حدّ ضرورت اکتفا شود. برای نمونه، در اجرای حدود و مجازاتهای اسلامی، نمودهایی از عفو انعطاف وجود دارد، از جمله: تشویق به عفو در مورد حق الناس،(46) عفوِ مجرم در صورت توبه قبل از صدور حکم در حقوق الهی،(47) حق عفو برای حاکم در مورد اقرار،(48) و...؛ همه این موارد نشان می دهد که اجرای حدود، نه نماد خشونت که نمود رحمت و لطف و کرامت الهی نسبت به جامعه انسانی و به هدف اصلاح جامعه است. همچنین، توسّل به زور و خشونت در برابر دشمنان در صورتی ضرورت می یابد که شیوه های مسالمت آمیز و عفو و مدارا مؤثّر نباشد؛ در سیره انبیا علیه السلام گام نخست در برخورد با مخالفان، همواره نرمش و مدارا بوده است.(49) و با توجه به همین نکته، می توان شیوه برخورد با مخالفان از دیدگاه قرآن را مورد تحلیل قرار داد. بنابراین، در بینش اسلامی، عفو و مدارا، مرزهای عقیدتی و فکری را درنوردیده و به وسعت انسانیّت، گسترش یافته است و هرگز آن را به مؤمنان محدود نساخته، بلکه تمامی انسانها،(50) - خواه مسلمان (51) یا اهل کتاب (52) و مشرک،(53) و نیز گنهکاران (54) - را در جای خود سازمند گذشت و مدارا می داند.ارزش و جایگاه مدارا و عفو
عفو و مدارا و تحمّل دیگران، از والاترین ارزشهای اخلاقی و انسانی، و نشانه تعالی روح و عظمت شخصیت آدمی است. ایجاد جامعه ای منسجم و قدرتمند در گروه آن است که افراد آن، اندیشه ها و سلیقه های مختلف را تحمل نمایند و از کنار برخوردهای سفیهانه، با اخلاق کریمانه در گذرند و با عفو و بخشش، کینه ها را مبدّل به محبت سازند. اکنون مناسب است به طرح و تحلیل شماری از آیات قرآن و سخنان معصومان علیهم السلام بپردازیم که ارزش والای عفو و مدارا را بازنمایانده و بر تقویت و فراگیر ساختن آن تأکید کرده اند.1- عفو، پرتوی از تقوا
هنگامی که قرآن کریم، سیمای پارسایان را به تصویر می کشد، تسلط بر خشم، و عفو و بخشش را از برجسته ترین صفات آنان برمی شمارد و می فرماید: «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (55) این آیه به سه مرحله از برخورد متقیان به هنگام خشم اشاره کرده که همچون یک سلسله مراتب پشت سر هم قرار گرفته اند:نخست: فروبردن خشم (وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ). خشم حالت خطرناکی است که گاه در شکل نوعی جنون خودنمایی می کند و بسیاری از تصمیمها و جنایات خطرناک در چنین حالی انجام می شود، از این رو فروبردن خشم، اثر فوق العاده ای در تکامل معنوی و تقویت روح ایمان دارد.
دوم: گذشت از خطای مردم (وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ). فروبردن خشم به تنهایی کافی نیست؛ زیرا ممکن است کینه و دشمنی را از دل انسان ریشه کن نسازد، بنابراین لازم است با آب عفو و گذشت، غبار کینه و تنفّر را از صفحه دل شستشو داد.
سوم: نیکی کردن (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)، این مرحله، مرحله ای بالاتر از عفو است. انسان با تقوا نه تنها با عفو و گذشت، کینه را از دل خود می شوید، بلکه با احسان به طرف مقابل ( آن جا که شایسته است) ریشه دشمنی را در دل او نیز می سوزاند و قلب او را نسبت به خود مهربان می کند تا در آینده چنین صحنه ای تکرار نشود.
شاهدی گویا بر این مطلب، حدیثی است که در کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده است: « یکی از کنیزان امام سجاد علیه السلام هنگامی که آب روی دست امام می ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت. امام از روی خشم سربلند کرد؛ کنیز بلافاصله گفت: خداوند می فرماید:(وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ) امام فرمود: خشم خود را فرو بردم. عرض کرد: (وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ) فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد. او دوباره گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم». (56)
جالب این که قرآن کریم نمی گوید مؤمنان غضب نمی کنند، چرا که خشم، جزء طبیعت انسان است و در جای خود - برای خدا و احقاق حق مظلوم ضرورت دارد، بلکه می فرماید آنان به هنگام خشم، نه تنها دست به گناه و جنایت نمی زنند، بلکه به سراغ عفو و بخشش می روند؛ (وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ) (57)
2- عفو، زمینه ساز آمرزش و محبّت الهی
در جای دیگر، قرآن کریم با جملاتی زیبا و دلنشین و آکنده از محبت، عواطف پاک مؤمنان را مخاطب خود می سازد و می فرماید:« آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟» پس ما نیز از خطا و لغزش دیگران درگذرید. (وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لاَ تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (58) جالب این که قرآن کریم، عفو و گذشت حتی در برابر غیر مسلمانان را مایه جلب محبت الهی برمی شمارد و می فرماید:(فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ ... فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) (59)3- پاداش الهی
افزون بر آمرزش گناهان، خداوند پاداش کسی را که به خاطر سامان یافتن امور جامعه، از حق شخصی اش درگذرد، خود به عهده گرفته است؛ (فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ) (60) گرچه حقی از او ضایع گشته، ولی به خاطر گذشتی که مایه انسجام جامعه و کم شدن کینه ها و افزایش محبت و آرامش اجتماعی است، خداوند پاداش او را از فضل بی پایانش بر عهده گرفته است و به فرموده امام صادق علیه السلام، به خاطر این که خشمش را اعمال نکرده، خداوند در قیامت دلش را از خشنودی خویش لبریز می سازد».(61)رفق و مدارا با بندگان خدا حتی برای افراد بی ایمان، بدون پاداش نمی ماند. امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین فرمود:« در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود که همسایه کافری داشت؛ همسایه کافر پیوسته با مؤمن به رفق و مدارا رفتار می نمود و به او نیکی می کرد. وقتی از دنیا رفت خداوند برای او خانه ای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود و روزی اش را از جای دیگر می رساند و به او گفته می شد: این، به سبب رفق و نیک رفتاری نسبت به همسایه مؤمن ات می باشد».(62)
4- عفو برترین مکارم اخلاق
بردباری و بخشش هرگاه خلق و خوی آدمی گردد و به صورت ملکه درآید، نشان از تعالی روح داشته و برترین مکارم اخلاقی به شمار می رود. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمود: « آیا برترین اخلاق دنیا و آخرت را به شما نگویم؟؛ گذشت از کسی که بر تو ستم روا داشته و پیوند با آن کس که از تو بریده و نیکی به او که با تو بدی نموده و بخشش به کسی که تو را محروم ساخته است.» (63) و در حدیثی دیگر، بردباری در برابر جاهلان از مکارم دنیا و آخرت شمار شده است. (64)5- عفو مکمّل قانون
گاه در جامعه حوادثی روی می دهد که حسّ نزاع و انتقام گیری را تحریک می کند و صرف اجرای قانون - که طبعاً خشک و بی روح است نمی تواند مسأله را به طور ریشه ای حل و فصل نماید. در این موارد،« اخلاق اسلامی هم چون عفو و گذشت » به عنوان مکمّل نظام حقوقی، خلأ موجود را پر می کند و بدین سان ارزش و اهمیت عفو و مدارا بیشتر نمود می یابد. برای نمونه، می توان به موارد زیر اشاره کرد:الف- عفو از قصاص
حکم اولی در مورد قتل عمد، قصاص است و اولیای مقتول، حق دارند قاتل را قصاص نمایند، (65) ولی در کنار آن، قرآن کریم راه عفو و گذشت را (با گرفتن خونبها یا بدون آن) باز گذارده و با تعبیراتی عاطفی، اولیای مقتول را به عفو تشویق می کند: (فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ) (66)از واژه «أخیه» در آیه، استفاده می شود که قرآن، رشته برادری را در میان مسلمانان به قدری مستحکم می داند که حتی بعد از ریختن خون به ناحق، باز برقرار است، از این رو برای تحریک عواطف اولیای مقتول، آنها را برادران قاتل معرفی می کند و با این تعبیر به عفو و مدارا تشویق می نماید. (67) در آیه ای دیگر نیز برای تشویق به عفو می فرماید: « کسی که از حق خود در مورد قصاص بگذرد و ببخشد، کفّاره ای برای گناهان او محسوب می شود.» (68) البته واضح است که عفو در مورد کسانی است که بر اثر هیجان احساس خشم و مانند آن دست به چنین عملی زده اند و از کار خود نیز پشیمان اند اما جنایتکارانی که به جنایت خود افتخار می کنند و از آن ندامتی ندارند، نه شایسته نام برادرند و نه مستحق عفو و گذشت. (69)
ب- عفو و گذشت بعد از طلاق
معمولاً هنگام طلاق و جدایی زن و شوهر، روح نزاع و کشمکش بر دو طرف و بستگان آنها حاکم می شود. از این رو قرآن کریم تأکید می کند که در این مورد نیز، هرگز گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید: (وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ لاَ تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ) (70)پرداخت نصف مهر، حکم قانونی مسأله است و توصیه به عفو و احسان، جنبه اخلاقی و عاطفی آن، گاه مواردی پیش می آید که سرسختی کردن در گرفتن نصف مهر آن هم قبل از عروسی، ممکن است احساس شوهر و اقوامش را جریحه دار کند و در صدد انتقامجویی برآیند، این جاست که پدر برای حفظ مصلحت دخترش لازم می بیند از حق او گذشت نماید.
جمله (وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى) در مقابل، وظیفه مردان را بیان می کند که اگر تمام مهر را پرداخته اند چیزی پس نگیرند، و اگر نپرداخته اند همه آن را بپردازند، زیرا مسلم است دختر یا زنی که از شوهر خود جدا می شود ضربه سختی می خورد و از نظر روانی و اجتماعی با مشکلاتی مواجه است و بی شک گذشت شوهر و پرداخت تمام مهر، تا حدّی مرهمی بر این جراحات می نهد. به هر حال، اگر مرد و زنی نتوانند با هم زندگی کنند و به دلایلی از هم جدا شوند، دلیلی ندارد که میان آنها عداوت و دشمنی حاکم گردد.
6- عفو، جوهر انفاق
گذشت و بردباری، به ویژه در برابر پرخاشگری نیازمندان، از بهترین نوع انفاق به شمار می رود که گاه ارزش آن بالاتر از انفاق مالی است. از این رو، هنگامی که از پیامبر صلی الله علیه و آله می پرسند که چه چیزی را انفاق نمایند، قرآن کریم به آن حضرت دستور می دهد که در پاسخ بگوید: «عفو را» (یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ) (71) . بدین سان، نظر به اهمیت عفو و گذشت، سؤال آنان از انفاق مالی را با «انفاق عفو» پاسخ می فرماید و این یکی از موارد فصاحت و بلاغت است. (72) در جای دیگر قرآن کریم این مطلب را با صراحت بیشتری بیان کرده و فرموده است: (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًى وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ) (73) آنها بر اثر هجوم گرفتاریها و فشار فقر، گاه پیمانه صبرشان لبریز شده و ممکن است سخنان اهانتبار و خشونت آمیزی بر زبان جاری سازند. کمترین جبران افراد متمکن در برابر محرومت آنان این است که سخنان آنان را که زباله های آتش درون آنهاست تحمل کنند، با بردباری بشنوند و آن را با ملایمت خاموش سازند. بدیهی است که تحمل خشونت آنها و گذشت از برخوردهای زننده آنان، از عقده هایشان می کاهد از این رو اهمیت این دستور اسلامی روشنتر می گردد. (74)راز ارزشمندی
و از فضیلت عفو و مدارا در نظام ارزشگذاری اسلام را با توجه به آثار مثبت آن در عرصه های فردی و اجتماعی، در این دو نکته می توان جستجو کرد:نخست این که کسی که فاقد روحیه سماحت و گذشت است، و بر اثر کوچکترین برخوردی، خود را درگیر نزاع و کشمکش با افراد و اعمال خشم و خشونت می کند، نه تنها آسایش زندگی از او سلب می شود، که گرفتار بسیاری از گناهان و لغزشها و گاه جنایاتی بزرگ می گردد تا ابد در آتش ندامت آن خواهد سوخت. از این رو در روایات، حلم و مدارا در ردیف ورع و تقوا ذکر شده که به سان سپری در برابر گناهان عمل کرده و حتی بدون آن هیچ عملی نیکی به کمال خود نمی رسد. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمودند: هر کس که در او سه خصلت نباشد هیچ عملی از او کامل نگردد: ورع (و تقوایی) که او را از نافرمانی خدا بازدارد، اخلاق( نیکی ) که با مردم مدارا نماید، و حلم (و بردباری) که نادانی نادان را دفع نماید.» (75) بدین جهت است که قهر و جدایی دو مسلمان - که بازتاب فقدان روحیه عفو و سماحت است حتی مانع قبول شدن اعمال نیک دیگر نیز می شود، چنان که رسول گرامی خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر می فرماید: (76)« ای ابوذر! از جدایی و ترک برادرت بپرهیز که در این حال، عمل (نیکی) قبول نمی شود». (77)
نکته دوم آن است که اسلام، برای اتحاد و همبستگی و پیوند محبت میان افراد جامعه اهمیت زیادی قائل است، (78) به گونه ای که اجازه نمی دهد و فرد با ایمان - جز زمانی اندک در قهر و جدایی به سر برند، امام باقر علیه السلام می فرمایند:« هرگاه دو مؤمن بیش از سه روز پیوند برادری خود را بگسلند، روز سوم از هر دوی آنها بیزاری می جویم! عرض شد: این در مورد ستمگر است، امام مظلوم چه گناهی دارد؟ فرمود: چرا مظلوم نزد ظالم نمی رود و به او نمی گوید من ستم کردم (و مقصّر من بودم) تا صلح و آشتی برقرار شود؟.(79) در روایت دیگر می خوانیم: « هر که زودتر سر صحبت با برادرش را باز نماید (و در آشتی پیشقدم شود) قیامت زودتر وارد بهشت می گردد.»(80)
البته گاه لازم است طرفین نزاع برای مدتی کوتاه از یکدیگر دور باشند تا شعله های غضب فروکش نماید، و فرصت یابند با خود خلوت کرده و با اندیشیدن یا تذکّر دیگران، به اشتباه خویش پی برند، یا با این کار، نارضایتی خود را نسبت به عمل خلافی که طرف مقابل انجام داده به او بفهمانند، از این رو در روایات، جدایی کمتر از سه روز مجاز شمرده شده است.
با این حال، آنان که از درجات عالی ایمان و اخلاق برخوردارند به گونه ای عمل می کنند که غالباً نیازی به همین جدایی کوتاه مدت نیز نباشد، و به فرموده رسول گرامی خدا صلی الله علیه و آله: مؤمن، نرم خو و ملایم و با گذشت و دارای اخلاق نیک است. (81)
طبق روایات، آنان که در زندگی اجتماعی خود، شیوه ای جز خشونت و دفع ندارند، از جرگه «شیعیان واقعی» خارجند؛ امام صادق علیه السلام در میان جمعی از شیعیان فرمودند: «ای شیعیان آل محمد! بدانید که هرکس هنگام خشم، خود را نگه ندارد و در مصاحبت و همنشینی و همراهی و همسایگی... برخورد نیکی نداشته باشد از ما نیست.» (82)
آثار مثبت مدارا و عفو در زندگی
عفو و مدارا آثار مثبت فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد که به مهمترین آنها در دو بخش آثار فردی و آثار اجتماعی اشاره می کنیم.الف- آثار فردی
1- سلامت روانی و جسمانی
در دهه گذشته، تحقیقات گسترده ای در ارتباط با عفو و گذشت و تأثیر آن در سلامت روان انجام شده و اغلب پژوهشهای صورت گرفته، بیانگر تأثیر مستقیم عفو و گذشت با ابعاد تأثیرگذار در سلامت روان بوده اند. (83) این تحقیقات نشان می دهد که عفو و گذشت، در کاهش اضطراب، افسردگی، عصبانیت، پرخاشگری، اختلالات عاطفی - رفتاری و افزایش اعتماد به نفس، امیدواری و درمان اختلالات روانی مؤثّر است. افزون بر آن، نقش مؤثّر عفو و گذشت در کاهش بزهکاری، استفاده از موادّ مخدّر و داروهای آرام بخش و نیز کاستن از رفتارهای ضد اجتماعی هم چون کمرویی، بدبینی و لجبازی مورد تأیید پژوهشگران غربی قرار گرفته است. (84)از سوی دیگر، دانشمندان دریافته اند که بروز یا تشدید برخی از بیماریهای جسمانی مانند بیماری عروق کرونر، قلب، سرطان، آسم و... تحت تأثیر حالات روانی فرد قرار دارد که از آن به عنوان «اختلال روان تنی» نام می برند. چنان که تجزیه و تحلیلهای آماری نیز نشان می دهند - برای نمونه خصومت و خشم و انسداد عروق، همبستگی معناداری وجود دارد. (85) بنابراین خشم و خشونت عامل بروز یا تشدید پاره ای از بیماریهای روانی و جسمانی است و دارویی که اسلام برای آن تجویز می کند، عفو و مداراست.
2- آرامش و آسایش
زندگی اجتماعی آمیخته با ناملایمات و نزاعهایی است که ناشی از تزاحم منافع افراد با یکدیگر است، و در این حال، خشم و پرخاشگری، و نزاع و درگیری بی مورد، در وهله اول آرامش روحی - روانی فرد را سلب می کند، و غالباً عفو و اغماض، و تحمّل و سعه صدر تنها راه برخورداری از آرامش و آسایش در زندگی است. امیرمؤمنان علیه السلام در کلامی کوتاه و حکمت آمیز به این واقعیت اشاره فرموده است:« رنج و آزار را تحمّل کن وگرنه هرگز خرسند نخواهی بود.» (86)آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است ... با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا (87)
3- برکت و فزونی روزی
در روایات وارد شده است که رفق و خوش اخلاقی، موجب خیر و برکت و زیادی روزی است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: « همانا در رفق، زیادی و برکت است و هر کس از فضیلت رفق محروم باشد، از خیر محروم ماند» (88) و در حدیث دیگر که از امام کاظم علیه السلام نقل شده است، می خوانیم: « همانا رفق و نیکی و خوش اخلاقی، سرزمین را آباد می سازد، و روزی را افزایش می دهد.» (89) بدیهی است که مدارا با مردم و حسن معامله با آنان، و در نتیجه، کسب اعتماد و اعتبار اجتماعی، از مهمترین اسباب کسب روزی است. (90) افزون بر آن، ممکن است خوش اخلاقی و مدارا، از عوامل غیبی و معنوی برکت و افزایش روزی نیز باشد.ب- آثار اجتماعی
1- تبدیل کینه ها و دشمنیها به محبّت و دوستی
معمولاً هرگاه کسی بدی کند انتظار مقابله به مثال دارد، امّا هنگامی که آدمی می بیند که طرف مقابل او، نه تنها بدی را با بدی پاسخ نمی دهد، بلکه با خوبی و نیکی مقابله می کند، طبعاً توفانی در وجودش برپا می شود، و وجدانش تحت فشار شدید قرار گرفته، بیدار می گردد، شرمنده می شود و احساس حقارت می کند، و برای طرف مقابل عظمت قائل می شود، این جاست که سردی تنفّر و کینه به گرمی محبّت و صمیمیت می گراید و این، از آثار مهم عفو و احسان است. قرآن کریم این واقعیت را چنین بیان می کند: (وَ لاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ) (91)با صفات عالی انسان هم چون شکیبایی، گذشت و مدارا می توان «سیّئه» خشم و نادانی و انتقامجویی را دفع نمود. تعبیر «کَأنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ»: در آیه اشاره به این مطلب دارد که اگر طرف مقابل واقعاً در صف دوستان صمیمی هم درنیاید، دست کم در ظاهر، دست از دشمنی برمی دارد (92) و به گفته سعدی:
وقتی به لطف گوی و مدارا و مردمی ... باشد که در کَمَندِ قبول آوری دلی(93)
در سیره عملی معصومان علیهم السلام موارد فراوانی از این روش عالی، و اثر مطلوب آن به چشم می خورد که ذکر نمونه ای از آن در این جا مناسب می نماید:
« شخصی از اهل شام به مدینه آمد. چشمش به مردی افتاد که در کناری نشسته بود، توجهش جلب شد، پرسید: این مرد کیست؟ گفته شد: «حسین بن علی». بر اثر تبلیغات سوء امویها در شام بر علیه آل علی علیه السلام، دیگ خشمش به جوش آمد و قربه الی الله هرچه می توانست سبّ و دشنام داد. هرچه خواست گفت و عقده دل را گشود، امام حسین علیه السلام بدون آن که خشم بگیرد و اظهار ناراحتی کند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او کرد و پس از آن که چند آیه از قرآن (94) - مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض قرائت کرد به او فرمود: ما برای هر نوع خدمت و کمک به تو آماده ایم. آن گاه از او پرسید: آیا از اهل شامی؟ جواب داد: آری. فرمود: من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه آن را می دانم. سپس فرمود: تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو کمک کنیم در خانه خود از تو پذیرایی نماییم، تو را بپوشانیم و به تو پول بدهیم. مرد شامی که منتظر عکس العمل شدیدی بود چنان منقلب شد که گفت: آرزو داشتن در آن وقت زمین شکافته می شد و به زمین فرو می رفتم، تا آن ساعت برای من در روی زمین کسی از حسین و پدرش مغبوضتر نبود، و از آن ساعت برعکس، کسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست. (95)
البته روشن است که این یک قانون غالبی است نه همیشگی، چرا که همیشه اقلیّتی هستند که از این شیوه برخورد سوء استفاده می کنند و جز با زور، دست از اعمال زشت خود برنمی دارند.
2- محبوبیّت
از آثار مثبت مدارا و عفو با مردم، کسب محبوبیّت در میان آنهاست، چرا که سبکسری و درگیری با جاهلان، آدمی را در نظر مردم پست و بی ارزش می سازد، و در مقابل، بردباری و بزرگواری به او شخصیت و عظمت می بخشد و از این رو، امام صادق علیه السلام می فرماید: « اگر می خواهی گرامی و محترم باشی نرمخو باش، و اگر می خواهی خوار و ذلیل گردی خشونت روا دار».(96)3- امنیت
در جامعه، افرادی پیدا می شوند که بر اثر نادانی یا غرض ورزی، پیوسته موجب آزار و اذیت دیگران می شوند. مقابله به مثال با این گونه افراد غالباً اثر معکوس دارد و بر لجاجت و خشونت آنان می افزاید، در حالی که تحمل و مدارا، تنها راه در امان ماندن از شرّ آنان است. امام حسن عسکری علیه السلام در این باره می فرمایند: همانا مدارا نمودن با دشمنان خدا، از بهترین نوع صدقه انسان بر خود و برادرانش است. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در منزل بود، عبدالله بن ابی سلول (97) اجازه ورود خواست، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بد برادری برای خویشاوندان است، بگویید وارد شود. وقتی وارد شد، حضرت او را با احترام نشاند و با او خوشرویی نمود. پس از رفتن او عایشه پرسید: ای رسول خدا! ابتدا در مورد او آن سخن را گفتی (که بد برادری است) ولی در برابر او خوشرویی نمودی؟ حضرت فرمود: ای عایشه! همانا بدترین مرد نزد خدا در روز قیامت کسی است که برای در امان ماندن از شرّش، او را اکرام نمایند...در ادامه، امام علیه السلام سخن حضرت صادق علیه السلام را نقل می کنند که فرمود: « و اما مخالفات؛ پس مسلمان، با مدارا با آنان سخن بگوید...و بدین وسیله، خود و برادران دینی اش را از شرّ آن حفظ نماید».(98) آری!خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد ... رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود(99)
بدین سان، بهترین شیوه برخورد با این گونه افراد، نادیده گرفتن جسارت آنان، و بی اعتنایی توأم با بزرگواری است، چنان که در حدیثی می خوانیم: « امیر مؤمنان علیه السلام صدای مرید را شنیده که به قنبر (خدمتکار علی علیه السلام) دشنام می داد. همین که قنبر خواست پاسخ او را بدهد، امیرمؤمنان علیه السلام با صدای بلند به قنبر فرمود: صبر کن قنبر! دشنام دهنده ات خوار شود، که در این صورت خداوند را خشنود، و شیطان را خشمناک، و دشمنت را مجازات نموده ای، پس سوگند به او که دانه را شکاف و نفوس را آفرید که مؤمن با هیچ عملی پروردگارش را راضی نکرد آن گونه که با حل، و شیطان را خشمگین نساخت ان گونه که با سکوت، و هیچ چیز مانند سکوت نمی تواند احمق را کیفر دهد».(100)
4- جذب افراد به دین
به یقین، مدارا و خوش خلقی پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و اولیای دین و توده مسلمانان در طول تاریخ، از مهمترین عوامل گسترش اسلام و جذب مردم به دینداری بوده است. روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله بر مشرکان مکه، - همانان که سالها به آزار و شکنجه مسلمانان پرداخته و آنان را از خانه و کاشانه خود بیرون نموده بودند پیروز شد، با بیانِ محبّت آمیزِ (لا تَثریبَ عَلَیکُم الیَومَ) (101) فرمان عفو عمومی را صادر نمود.(102) نتیجه این عفو کریمانه این شد که مردم، دسته دسته به اسلام گرویدند؛ (وَ رَأَیتَ النَّاسَ یَدخُلُونَ فی دینِ اللهِ أَفواجاً).(103)از این رو قرآن کریم، نرم خویی و خوش خلقی پیامبر را رحمتی از جانب پروردگار می دهد که باعث گرایش مردم به ایشان می شد: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ) (104) به طور کلی، یکی از اهداف بلند اسلام در ترغیب بیشتر مردم، مدارا با مخالفان و زمینه سازی برای جذب آنان به دین است؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: « (مؤمنان بایستی) با مخالفان به مدارا سخن بگویند تا به ایمان جذب شوند». (105) موارد این گونه برخورد در سیره ائمه علیه السلام فراتر از حدّ این گفتار است. از این رو در این جا تنها به یک نمونه اشاره می کنیم:
«امام پنجم، محمد بن علی علیه السلام لقبش «باقر» است یعنی «شکافنده». به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند یعنی شکافنده دانشها. مردی مسیحی، با تمسخر و استهزا، کلمه «باقر» را تصحیف کرد به کلمه «بقر» به آن حضرت گفت: أنتَ بَقَر. امام علیه السلام بدون آن که از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: نه، من بقر نیستم، من باقرم مسیحی گفت: تو پسر زنی هستی که آشپز بود. امام فرمود: شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود. وی دوباره گفت: مادرت سیاه و بی شرم و بد زبان بود. امام فرمود: اگر این نسبتها که به مادرم می دهی راست است خدا او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد. (106)
با وجود این، به همان اندازه که خوش خلقی و مدارای دینداران در طول تاریخ باعث گسترش دینداری در میان بشریت گشته، توسّل به زور و خشونت - به ویژه از سوی پیروان مسیحیت تحریف شده اسباب دین گریزی و گرایش به مادّیگری را فراهم نمود. نظر به اهمیت این موضوع، آن را با اندکی تفضیل بیان می داریم.
خشونت دینداران؛ آثار و پیامدها
در عصر حاضر، تمدن غرب را بحق می توان «تمدّن مادّی» نامید؛ تمدنی که ایمان و معنویت را به حاشیه رانده و دین را در انزوا نهاده است. بی تردید یکی از مهمترین عوامل گرایش جهان غرب به مادّیگری،عملکرد نادرست کلیسا در قرون وسطا بوده که پیامد منفی آن، دامنگیر اصل دین و دینداری گشته است. کلیسا علاوه بر این که پاره ای از باورهای علمی بشری را که از فلاسفه پیشین و علمای کلام مسیحی به ارث برده بود، در ردیف اصول مذهبی قرار داد و مخالفت با آنها را موجب ارتداد دانست. با این حال، کلیسا صرفاً به ظهور ارتداد اکتفا نمی کرد، بلکه با نوعی رژِیم پلیسی خشن، در جستجوی عقاید و باورهای افراد بوده و با حیله هایی نغز، کوشش می کرد تا کوچکترین نشانه ای از مخالفت با عقاید مذهبی در فرد یا جمعی پیدا کند و با خشونتی وصف ناشدنی آن فرد یا جمع را مورد آزار قرار دهد. (107)در همین راستا، کلیسا محاکمی به نام «انگیزیسیون» یا «دادگاه تفتیش عقاید» به وجود آورد که «ویل دورانت» درباره آن می نویسد: « محکمه تفتیش عقاید، قوانین و آیین دادرسی خاص خود داشت، پیش از آن که دیوان محاکامت آن در شهری تشکیل شود، از فراز منابر کلیساها فرمان ایمان را به گوش می رسانید و از مردم می خواست که هر کدام، از ملحد و بی دین و بدعتگذاری سراغ دارند به سمع اعضای محکمه برسانند...» (108) و آن گاه علیه آنان، دست به جنایات هولناکی هم چون بریدن اعضای بدن، سوزاندن، حبس با اعمال شاقّه می زدند که گوشه هایی از آن، در تاریخ ثبت است. (109)
این فشار شدید که از قرن 12 تا 19 میلادی در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتغال، لهستان و اسپانیا معمول بود پیامدهای ناگواری برای اصل دین در پی آورد، از جمله، انزوای دین و حذف آن از عرصه های سیاسی و اجتماعی، کاهش شمار پیروان، رواج مسلکهای انحرافی و مفاسد اجتماعی، گرایش شدید به مادّیگری و بحران معنویت به ویژه در مهد تمدّن مغرب زمین. افزون بر آن، پیدایش اندیشه «تولرانس» و نتایج آن از جمله «پلورالیسم»،(110) «سکولاریزم» (111) و «لیبرالیسم» (112) را می توان محصول قرنها خشونت ارباب کلیسا دانست.
«مذهب که می بایست دلیل هدایت و پیام آور محبت باشد، در اروپا به این صورت درآمد، به گونه ای که تصور هرکس از دین، خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بدیهی است که عکس العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی اساس مذهب یعنی خدا، نمی توانست باشد. هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم - که مردم در هر حال آنها را نماینده واقعی مذهب تصور می کنند پوست پلنگ بپوشد و دندان ببر نشان دهند و متوسل به تکفیر و تفسیق شوند، مخصوصاً هنگامی که غرضهای خصوصی در کار باشد، به سود مادیگری، بزرگترین ضربه بر پیکر دین و مذهب وارد می شود.» (113)
رفق و مدارا در تربیت
در پایان بحث اثرهای عفو و مدارا، مناسب است نگاهی به تأثیر آن در مقوله تربیت داشته باشیم. بی تردید رفتارهای خارجی، برخاسته از نحوه نگرش و بینش اشخاص در مسائل مختلف است. از این رو، تلاش در جهت اصلاح رفتار دیگران در صورتی ثمربخش است که در راستای اصلاح بینش و نگرش آنان انجام گیرد، چرا که صرف تغییر رفتار بر اثر اعمال فشار دیگران یا تقلید، تا زمانی که به تغییر نگرش و در نتیجه تغییر حالت منتهی نشود، دوام و ثبات نخواهد داشت. از سوی دیگر توسل به خشونت و زور نمی تواند ساختار عقیدتی و فکری اشخاص را دگرگون سازد، بنابراین شیوه صحیح و مؤثّر در این زمینه، به کارگیری تشویق و رفق و مدارا در روشهای تربیتی است. مربّی آگاه با نرمخویی و مدارا و نادیده گرفتن لغزشها تا آن جا که می شود، کسانی که تحت تربیت و آموزش او هستند، در دل نفوذ می کند و از عواطف و احساسات، برای تغییر نگرشها و اصلاح رفتار کمک می گیرد. از این روست که رسول گرامی صلی الله علیه و آله می فرمایند: با معلّم و متعلّم خود به نرمی رفتار نمایید». (114) جالب این جاست که در روایات، بر این نکته تأکید شده که برای اصلاح رفتار، نخست باید با شیوه عفو و مدارا، نگرش افراد را اصلاح نمود: « مردی از خدمتکاران خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت برد. حضرت فرمود: از آنان گذشت نما تا بدین وسیله دلهای آنان را اصلاح نمایی».(115)استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزاردهنده جهت تغییر رفتار، تنها در مواردی کاملاً محدود و استثنایی به کار می رود که از راه محبت و رحمت نتوان به آن رسید، و به فرموده امام علی علیه السلام: آن کس را که مدارای شایسته اصلاح نکند، مجازات مناسب به راه آورد. (116)
استفاده از شیوه رفق و مدارا در تربیت به ویژه در موارد زیر تأکید بیشتری شده است:
الف- با اعضای خانواده. بی تردید انسان، در قبال تربیت صحیح خانواده خود مسؤول است. (117) اما قرآن کریم تأکید می کند که در برابر رفتار نادرست آنان، نباید شدّت عمل نشان داد، بلکه می باید در عین قاطعیت در حفظ ارزشها، از شیوه عفو و محبّت و گذشت در امر تربیت استفاده کرد:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) (118)
در شأن نزول این آیه آمده است: « هنگامی که مردی، آهنگ هجرت به مدینه می نمود، پسر و همسرش دامن او را گرفته، می گفتند: تو را به خدا سوگند، هجرت نکن که بعد از تو بی سرپرست خواهیم شد. از این رو، بعضی می پذیرفتند و می ماندند. در این هنگام، این آیه نازل شد و آنان را از اطاعت زن و فرزند خود در این زمینه ها بر حذر داشت. اما برخی اعتنا نکرده، می گفتند: به خدا اگر با ما هجرت نکنید و بعدها، در مدینه نزد ما آیید به هیچ وجه به شما اعتنا نخواهیم کرد. ولی به آنها دستور داده شد که گذشته را فراموش نکنند».(119)
به این ترتیب افراد با ایمان در عین قاطعیت در حفظ اصول اعتقادی و عدم تسلیم در مقابل خواسته های خلاف شرع خانواده، باید تا آن جا که می توانند از محبت و گذشت دریغ ندارند و ان را وسیله ای برای تربیت آنان قرار دهند. بنابراین دو نکته را بایستی هر لحظه مدّ نظر داشت: نخست این که عاطفه و احساسات یا اصرار زن و فرزند، آدمی را از مسیر اطاعت الهی خارج نسازد؛ دوم این که در عین حال، از بدخلقی و خشونت پرهیز نموده، با ابراز عفو و مدارا، آنان را به اطاعت خدا رهنمون گردد. با این حال، در مواردی خاص، که اتخاذ این شیوه برای تربیت آنان مؤثّر واقع نشود، می توان به طور محدود از تنبیه و قهر استفاده کرد؛ چنان که در روایتی می خوانیم: « مردی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! خانواده ام نافرمانی مرا می کنند، چگونه آنان را کیفر نمایم؟ فرمود: گذشت نما. مرد عرب سخن خود را برای بار دوم تکرار کرد، و حضرت همان پاسخ را داد. مرتبه سوم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر کیفر نمودی، تنها به مقدار گناه کیفر نما...».(120)
ب- با کودکان. طبع نازک و روحیه لطیف و احساس پاک کودکان، بیش از همه نیازمند برخوردهای نرم و عاطفی است. ستمگری پدر و مادر و سختگیریهای بی حساب، نفرین و دشنام و تنبیه بدنی کودک، برخلاف شرع و عقل است و نتیجه آن سوء تربیت فرزندان است. در مقابل، تحریک غریزه حبّ ذات در آنان با تشویق و محبت، رفق و مدارا و دلگرمی دادن به آینده درخشان، بهتر از هر شیوه دیگری می تواند در تربیت صحیح آنان مؤثّر باشد؛(121) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: « خدا رحمت کند کسی را که فرزندش را نیکوکاری اش یاری سازد. به این شیوه که از گناهش درگذرد و به درگاه خدا برایش دعا نماید».(122)
خشونت و تندی شاید بتواند برای مدتی کودکان را به انجام وظایف وادار کند، اما هیچ گاه نمی تواند از آنها افرادی با شخصیت و بزرگ بسازد. (123) ترس از تنبیه تنها از ارتکاب علنی خلاف باز می دارد ولی نه تنها به طور ریشه ای کودک را اصلاح نمی کند بلکه ممکن است به فریب دادن، دروغگویی و ریاکاری متوسل گردد. در مواردی هم که تنبیه ضرورت پیدا می کند بایستی از مجازاتهای عاطفی هم چون بی توجهی و قهر کوتاه مدت بهره گرفت نه پرخاشگری و تنبیه بدنی، چنان که در روایت آمده است که مردی در حضور امام کاظم علیه السلام از فرزند خود شکایت کرد. حضرت فرمود: « فرزندت را نزن و برای ادب کردنش با او قهر کن ولی مواظب باش قهرت به طول نینجامد و هرچه زودتر آشتی کنی».(124)
در این حدیث امام علیه السلام کیفر بدنی را منع، و در عوض، مجازات عاطفی را توصیه فرموده اند، چرا که وسائل عاطفی و اخلاقی تأثیر بیشتری در تربیت و اصلاح رفتار دارد. « قهر کردن پدر برای طفل بزرگترین مجازات روحی و معنوی اوست، امام به پدر فرموده، از او قهر کن ولی نه طولانی، زیرا اگر قهر پدر در روح طفل اثر عمیق داشته باشد طولانی شدنش باعث شکست روحی کودک است و اگر کم اثر باشد، در اثر طول مدت قهر، شخصیت پدر در نظر طفل کوچک می شود و در آینده گله مندی و قهر او اثری نخواهد داشت».(125)
نکته قابل توجه دیگر این که یکی از آثار بد خشونت پدر و مادر، تقویت روحیه پرخاشگری در کودک است. از این رو حتی هنگامی که کودک رفتاری پرخاشگرانه از خود بروز می دهد نباید به خشونت و تنبیه بدنی متوسل شد چرا که این عمل به وضوح، اهمیت آن را برای کودک روشن می سازد و باعث تشویق او می شود. پدر و مادر عصبی و پرخاشگر می توانند مطمئن باشند که فرزندانی عصبی و پرخاشگر پرورش خواهند داد؛(126) حفظ خونسردی هنگام عصبانیت خود درسی عملی به کودک در مقابله صحیح با خشم است. (127) این نکته را نیز بیفزاییم که انتقادهای لفظی مکرّر از رفتار کودک، به سان ضربات فرود آمده چکش بر روی یک گلدان قیمتی، تار وپود اعتماد به نفس وی را نابود می سازد. برابر تحقیق دانشمندان، سرزنش لفظی به مراتب بیش از کتک زدن، به اعتماد به نفس کودک لطمه وارد می کند چرا که انتقاد، این پیام را در پس خود نهفته دارد که «تو نالایق و بی ارزش هستی» کودکانی که مراتب این پیام را دریافت می کنند، احساس بی قدرتی، نابسندگی و بی ارزشی کرده و در نهایت اعتماد به نفس آنان رو به فروپاشی می نهد.(128)
در پایان این بحث، شایسته است به نکته ای اشاره نماییم که در معاشرت با مردم به طور کلی، در مباحث تربیتی به طور ویژه، مهم و راهگشاست و آن، این است که در برخورد با دیگران به ویژه در رفتارهای افراد تحت تربیت، با لغزشها و ناهنجاریهای فراوانی از ناحیه آنان مواجه می شویم که اگر در برابر تمامی آنها واکنش نشان دهیم، علاوه بر صرف وقت برای موضوعات ناچیز و سلب آرامش روحی از خود، تأثیر چندانی در اصلاح و تربیت آنان نیز نخواهد داشت بلکه تذکرات پی در پی ما به صورت یک مسأله تکراری و عادت، بی اثر جلوه خواهد نمود. از سوی دیگر اظهار توجه به یک رفتار غلط و سکوت در برابر آن، به نوعی تأیید آن شمرده شده، زشتی آن را کمرنگ می کند. از این رو گاه لازم است رفتار ناشایست شخص را نادیده انگاریم، به گونه ای که تصور کند متوجه آن نشده ایم. این مهم، به ویژه در تربیت کودکان - که گاه رفتاری غلط را صرفاً به خاطر جلب توجه انجام می دهند ضرورت می یابد. در روایات اسلامی، به عنوان « تغافل (نادیده انگاشتن)» به این مسأله، اشاره شده است. جاحظ (129) - از دانشمندان معتزلی می گوید: محمد بن علی بن حسین ( امام باقر علیه السلام)، اصلاح امور دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: « اصلاح امور زندگی و معاشرت، پرنمودن پیمانه ای است که دوسوم آن، زیرکی و یک سوم آن، نادیده انگاشتن است». (130) نیز امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: «شریفترین اخلاق شخص کریم، نادیده انگاشتن چیزی است که می داند». (131)
آنان که به دارا بودن مدارا و عفو سزاوارترند
فضیلت عفو و مدارا برای همگان، فضیلتی شایسته و زیبنده است، ولی برای افرادی خاص، شایسته تر، از جمله:1- دانشمندان
دانشمندان و عالمان، از آن رو که حقایق را می دانند، بایسته است که وجود خویش را از خشم و خشونت ناروا بپیرایند و دانش خود را با حلم و وقار بیارایند، چه این که «وقار و بردباری، زینت علم و ثمره آن است» (132) و به فرموده امیرمؤمنان علیه السلام، خشمناکی سریع، بر همگان زشت است و بر عالمان زشت تر! (133) سعدی این نکته را به زیبایی می سراید که:
در خاک بیلقان برسیدم به عابدی ... گفتم: مرا به تربیت از جهل پاک کن!
گفتا: برو! چو خاک تحمل کن ای فقیه! ... یا هر چه خوانده ای همه در زیر خاک کن! (134)
در این میان، به ویژه آنان که دل خویش را ظرف قرآن و انوار و معارف آن نموده اند از دیگران پیشترند و سزامندتر. امام صادق علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله با صدایی بلند فرمود: ... هر کس که قرآن را حفظ کرده، سزاوار است که با نادانان، نادانی نکند و با خشمناکان خشم نگیرد و با تندخویان تندی ننماید، بلکه به خاطر بزرگداشت قرآن، بگذرد و بگذارد و ببخشاید و خویشتنداری کند. (135)
2- مبلّغان دینی
راز تأثیر تبلیغ در افراد، در وهله اول، نفوذ به درون دلها و جذب آنان است و در این راه، خوشخویی و تحمّل، اثری اعجازگونه دارد. از سوی دیگر، مبلّغان در مسیر کار خود، گاه با افراد متعصّب، لجوج، جاهل و افرادی که سطح فکر و اخلاق آنها بسیار پایین است روبه رو می شوند، از آنان ناسزا می شنوند و هدف تهمتشان قرار می گیرند. راه پیروزی بر این مشکل، نه گلاویز شدن با آنان، که تحمل و حوصله، نادیده و نشینده گرفتن است و تجربه نشان می دهد که برای بیدار ساختن جاهلان و خاموش کردن خشمشان، این، بهترین راه است. قرآن کریم این ویژگی را از صفات دعوت کنندگان به سوی خدا، برمی شمرد و می فرماید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ ... ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (136)قرآن کریم در موارد فراوان، با گزارش شیوه برخورد انبیا علیه السلام با قوم خود در مسیر تبلیغ، تابلویی زیبا و درس آموز فراروی مبلغان راستین ترسیم می کند. حضرت نوح علیه السلام در پاسخ اشراف قومش که می گفتند: «ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم» تنها به این جمله بسنده می کرد که :« من گمراه نیستم! بلکه فرستاده پروردگار جهانیانم.» (137)
هود علیه السلام در جواب گروهی که به او نسبت سفاهت، سبک مغزی و دروغ می دادند، با کمال ادب و وقار به دور از هرگونه خشونت و یا دلسردی می گفت: « ای قوم من، سفاهتی در من نیست، من رسول پروردگارم و خیرخواه شما». (138) ابراهیم علیه السلام، آن بزرگمرد تاریخ، در ابتدای دعوت، نزد آزر، عموی بت پرست و بت تراش خود می رود و با منطقی امیخته با ادب و احترام، وی را پدر خطاب کرده، از پرستش بتها برحذر می دارد. ولی او سخت برآشفته می گردد و با برخوردی خشونت آمیز توأم با تحقیر، ابراهیم را به سنگسار تهدید می کند. (139) ابراهیم علیه السلام به سان همه پیامبران و رهبران آسمانی، با نهایت بزرگواری می گوید: «سلام علیک» او را پس از سلام وداع که توأم با احترام است و نشانه ترک نزاع و مقابله به مثل، وعده آمرزش خواهی می دهد... (140) برخورد ملایم و همراه با متانت موسی علیه السلام با فرعون، نمونه ای دیگر است. در آغاز دعوت، خداوند به موسی و هارون دستور می دهد که با نرمی با فرعون سخن گویند شاید متذکّر شده ایمان آورد یا از عواقب شوم کار خود بترسد. (141) ولی در نخستین برخورد، فرعون، مستکبرانه آن دو را به سخره می گیرد و به آنان نسبت جنون می دهد. اما این نسبتهای ناروا در روح بلند موسی علیه السلام اثری نگذاشت و پاسخهای متین او، فرعون را سخت خشمگین ساخت به گونه ای که به حربه خشونت و تهدید متوسل شد. (142)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که قرآن کریم او را به داشتن (خُلق عظیم) (143) ستوده است در برابر آزارهای مشرکان روبه درگاه الهی کرده و می گفت: « بارالها! قوم مرا ببخش که آنها نمی دانند» (144) و آن گاه که در فتح مکه بر آنان ظفر یافت، از موضع قدرت به آنان خطاب فرمود: «امروز هیچ گونه سرزنشی بر شما نخواهد بود» (145)
در آیات نازل شده آغاز بعثت (به ویژه مکه) به عفو و تحمل و روی گردانی از مشرکان فراوان دستور داده شده است (146) و در آیات نازل شده در نیمه دوم بعثت (مدینه) دستور برخورد شدید با کافران و منافقان، (147) این تفاوت، علل دارد. از جمله اشاره به این است که در ابتدای نهضت و تبلیغات دینی، گذشت و برخورد کریمانه با دشمنان، امری لازم و بایسته است و توسل به زور در مواقع نیاز، مربوط به مراحل پایانی است که دعوت، مؤثر نیفتد و ترس از فساد و فتنه باشد.(148)
سیره مداراگونه انبیا و اولیا در امر تبلیغ، فراتر از گنجایش این مقال است (149) و گستره مدارا در آن، فزونتر از حدّ این مجال. (150)
3- زمامداران
ضرورت نرمش، انعطاف و مدارای رهبر و زمامداران جامعه، بر کسی پوشیده نیست، چه این که تندخویی و خشونت حاکمان، موجب سلب رضایت و حمایت مردم و منتهی به شکست و ناکامی است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: « در پرتو رحمت و لطف پروردگار، در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطرافت پراکنده می شدند، پس آنان را عفو کن...». (151) از این رو، رسول گرامی خدا صلی الله علیه و آله حکومت را شایسته شخصی می داند که با بردباری، بر خشم خویش چیره شود و با رعیّت به سان پدری مهربان رفتار نماید. (152) پیامبر صلی الله علیه و آله در جای دیگر، مسؤولان دلسوز جامعه را این گونه مورد عنایت و دعای خویش قرار می دهد که: « بارالها! هرکس در میان امّت من مسؤولیتی بر عهده گیرد و با مردم به رفق رفتار نماید، تو نیز با او به رفق رفتار کن و هر که بر ایشان سخت گیرد تو هم بر او سخت گیر!».(153)راه بردهای دست یابی به شخصیت مدارا و عفو
الف - ایجاد و تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی
به نظر می رسد بهترین عامل دستیابی به فضیلت عفو و مدارا، ایجاد و تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی آن است، چرا که در حقیقت، باورها زیرساخت خلق و خو و حالات آدمی است و رفتارها، برآیند اخلاق و حالات او. از این رو، هرگونه تلاش برای اصلاح رفتار، تنها در صورتی کارایی و ثمربخشی مطلوب خود را دارد که در گام نخست، باورها و زیربناهای اخلاقی شخص، اصلاح گردد. به همین جهت قرآن کریم برای ایجاد تحوّل و اصلاح در اعراب جاهلی و تشکیل جامعه ای اسلامی، نخست به بازسازی باورهای اعتقادی آنان می پردازد چنان که در سوره های نازل شده در سالهای آغازین بعثت مشهود است. پس از این که این مرحله سامان یافت، در سالهای بعد به تدریج به اصلاح رفتار آنان می پردازد. این مسأله، در مورد کسب فضایل اخلاقی از جمله عفو و مدارا نیز صادق است. از این رو مهمترین زیرساختهای عفو و مدارا از دیدگاه قرآن را مورد بررسی قرار می دهیم.1- تقویت شرح صدر و عظمت روح در سایه ایمان
قرآن کریم در سوره جاثیه، پیش از آن که دستور عفو از مشرکان را صادر کند، تصویری زیبا را از عظمت پروردگار در جهان آفرینش ترسیم می کند. افرینش آسمانها و زمین، انسانها و حیوانات دیگر، آمد و شد منظم شب و روز، بارش باران و ورزش باد را نشانه هایی روشن برای باورمندان و خردورزان معرفی می کند و سراسر هستی را در مسیر خدمت به انسان برمی شمارد و با این توصیفها، صحنه هایی از شکوه جهان هستی را فراروی مؤمنان مجسّم می نماید و بر درجه ایمان و باورشان به قادر متعال می افزاید. آن گاه با این تصویر زیبا که افقهای جدیدی در برابر دیدگاه مؤمنان گشوده است و اینان با توجه و تکیه بر منبع حقیقی قدرت، خود را در جایگاه و موضعی برتر یافته اند، خداوند از آنان می خواهد تا در برابر کفار، که بر اثر دور بودن از مبادی ایمان و تربیت الهی، گاه برخوردهای خشن و نامطلوب و تعبیرهای زشت و زننده ای دارند، با بزرگواری و سعه صدر برخورد نمایند: (قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) (154) چنین عفو و گذشتی که ناشی از روحی بلند و سرشار از ایمان و آرامش است، هیچ گاه، موجب رنجش و دلتنگی، یا احساس ضعف و حقارت، یا کینه توزی و انتقامجویی نمی گردد، بلکه فرومایگان را محرومانی می بیند که شایسته ترحّم و بخشایس هستند. (155)2- باورمندی به سرای آخرت
اعتقاد به روز واپسین و پاداشهای الهی، و نیز هدفمندی و حکمت داری جهان آفرینش، موجب سهولت تحمّل و نادیده گرفتن آزار مخالفان و فروبردن خشم و غضب است. از این رو، قرآن کریم پس از آن که هدفمندی نظام خلقت و حتمی بودن وعده قیامت را متذکّر می شود، به رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور می دهد تا در برابر نادانیهای مشرکان، ملایمت نشان دهد و به زیبایی، از آنان روی گرداند: (وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ ) (156) این تفریع معنادار، نشانگر آن است که زیربنای مسائل اخلاقی و از جمله عفو، ایمان به مبدأ و معاد است و چنین باوری است که تحمّل خشونت مخالفان را آسان می گرداند. (157)3- صبر و تقوا
از دیگر مبانی اخلاقی عفو و مدارا از دیدگاه قرآن، صبر و پرهیزگاری است. قرآن کریم برای تقویت روحی مؤمنان و بالا بردن میزان تحمل آنها در برابر سخنان آزار دهنده مخالفان، به آنان دستور می دهد، صبر و تقوا پیشه سازند. (158) قرآن کریم، فروبردن خشم و گذشت کردن را از ویژگیهای پرهیزگاران برمی شمارد، (159) و آن گاه که دستور می دهد بدیها را با حلم و مدارا پاسخ دهید، مبانی اخلاقی این گونه برخوردها را در عبارتی کوتاه و پرمعنا این چنین بیان می کند که: « به این خصلت جز کسانی که دارای صبر و استقامت هستند و بهره بزرگی ( از ایمان و تقوا و کمالات انسانی) دارند نایل نمی گردند». (160) در پرتو ایمان و تقوا و با ابزار صبر است که روح آدمی، آن قدر وسیع و قدرتمند می شود که به آسانی از آزار مخالفان و خشونت جاهلان متأثّر نگردد و حسّ انتقامجویی در او شعله ور نشود.ب- مقابله با خاستگاههای خشم
بی تردید اعمال خشم و خشونت آن گاه ناشی از احساس مسؤولیت در اجرای قانون، تربیت افراد، اصلاح امور جامعه، پاسداری از امنیت اجتماعی و دفاع از دین و منافع ملّی باشد، امری مطلوب و خشمی مقدس است، (161) ولی خشمی که ریشه در رذایل اخلاقی و هواهای نفسانی دارد، مهار آن، لازم، و جز با خشکاندن ریشه های آن میسّر نیست. خشونتهای ناروا، گاه برخاسته از خودبرتربینی و خودخواهی ناشی از قدرت، ثروت و نژادپرستی است و گاه بر اثر علاقه شدید به کسب جاه و مقام و ثروت. در نتیجه، جدال و درگیری، زمانی ناشی از لجاجت، خودرأیی، تعصّب و تنگ نظری است و گاهی در اثر همنشینی با افراد خشمگین که اعمال خشم را شجاعت می پندارند و عفو را ذلّت! گاهی نیز خشم به دلیل مشکلهای روحی از قبیل احساس یأس، ناکامی و افسردگی یا جسمی مانند بیماری، خستگی مفرط، تشنگی و گرسنگی زیاد و کم خوابی و عواملی از این قبیل است. روشن است که تا وقتی علل و عوامل شعله ور شدن آتش خشم، شناسایی و کنترل نشوند، مهار خشم برافروخته شده کار آسانی نیست؛ به ویژه با توجه به این که، خشم در واقع نوعی جنون است (162) و قدرت اندیشیدن و تصمیم گیری خردمندانه را سلب می کند، که در آن حال، پند و اندرز و توصیه های اخلاقی نیز غالباً سودی ندارد. از این رو عالمان اخلاق، بر ریشه یابی و پیشگیری از خشم تأکید دارند که راهکارهای مقابله با هر یک از آنها خود مجالی گسترده می طلبد. (163)ج- توجه به آثار مثبت مدارا و عفو
توجه مستمر به اثرات عفو و مدارا بر روی جسم و جان و آرامش روحی انسان و نقش اعجازگونه ای در کاستن از کینه ها و دشمنیها و تحکیم پیوندها، به همراه آثار فراوان معنوی و پاداشهای اخروی آن - که پیشتر به تفصیل بیان شد از مؤثرترین عوامل انگیزه ساز رویکرد به گذشت و مدارا و پرهیز از اعمال خشم و خشونت است، به گونه ای که شیوه ارشادی آیات و روایات مربوط به بحث، بیش از همه بر همین نکته، متمرکز است.بی تردید کسی که پیوسته به خود یادآور شود که تنها چند لحظه تحمّل و نوشیدن جام ناگوار خشم و فرونشاندن آتش غضب، میوه شیرین عزّت و محبوبیت نزد خلق و خالق و لذّت روحی عفو را در پی دارد، و در مقابل، اعمال خشم و انتقام گیری، ارزش وی را تا حدّ یک حیوان درنده تنزّل می دهد و گاه ندامت ابدی را به دنبال دارد، به آسانی و با انگیزه ای نیرومند، می تواند مهار خشم خود را به دست عقل سپرد و بر آن مسلط گردد.
د- تمرین و مراقبت
رسوخ فضایل اخلاقی در دل، نیازمند تمرین و مراقبت مستمر و پی در پی است. همان گونه که علم و دانش جز با تعلّم تدریجی، حاصل نمی شود، فضیلت حلم و ملکه مدارا نیز جز با تمرین فرو بردن خشم و وادار نمودن خود به بردباری، به دست نمی آید. (164) بنابراین، شخص در مراحل اولیه، باید تلاش نماید تا در حدّ امکان از اعمال خشونت و واکنشهای منفی پرهیز کرده و خشم خود را فرونشاند. با تکرار این کار، به تدریج تسلّط بر خشم به صورت یک عادت مثبت در می آید، به گونه ای که به راحتی، خشمگین نمی گردد و در صورت خشم، بدون زحمت می تواند آن را کنترل نماید و بدین ترتیب گام به گام به کسب فضیلت حلم و مدارا نزدیک می گردد. امیرمؤمنان علیه السلام در این مورد می فرمایند: « اگر بردبار نیستی، خود را به بردباری وادار، چه اندک است که کسی خود را همانند گروهی کند و از جمله آنان نشود!». (165)به همین جهت عالمان اخلاق معتقدند حلم و بردباری مرحله ای فراتر و شریفتر از کظم غیظ و فروبردن خشم است؛ البته کسب فضیلت حلم، نیازمند تلاش، تمرین و مراقبت از خود به هنگام خشم و غضب است. (166)
نتیجه گیری
از بحثهای پیشین، روشن گردید که انسان در راستای کنترل نیروی خشم، دو وظیفه دارد: یکی تلاش برای دستیابی به ملکه حلم و مدارا، به گونه ای که نیروی غضب را به خدمت عقل درآورد و به سادگی خشم نگیرد، (167) و دوم این که هنگام برافروخته شدن نابجای خشم، بتواند آن را فرونشاند و از اعمال آن بپرهیزد.شیوه هایی که تاکنون مطرح شد، بیشتر در راستای وظیفه نخست بود. اکنون به راهکارهایی عملی جهت کاستن از اثرات منفی خشم و فرونشاندن آن به هنگام برافروخته شدن، اشاره می کنیم:
1- هنگام غضب سعی کنید فوراً تغییر وضعیت دهید؛ اگر ایستاده اید لحظه ای بنشینید (168) و یا خود را سرگرم کار فیزیکی دیگری کنید و در صورت امکان، برای مدتی از آن موقعیت فاصله بگیرید تا خشم شما فروکش کند.
2- با استعاذه نمودن (169) از توفان وسوسه ها و تحریکات شیطانی، به خداوند پناه ببرید. (170)
3- وضو گرفتن به ویژه با آب سرد، در فرونشاندن آتش غضب مؤثّر است. (171)
4- در حال خشم، از هرگونه اقدام، تصمیم گیری و داوری به شدّت پرهیز نمایید، چرا که در آن حال، غالباً نیروی خرد، مقهور غضب بوده، قدرت دوراندیشی سلب می گردد؛عامل بسیاری از طلاقها، قتلها و خشونتها، تصمیم گیری در حال خشم بوده است.
5- تخلیه ناراحتی و احساسات خشم آلود به طریقی غیر از پرخاشگری و انتقام، بسیار حائز اهمیت است. گاه کسانی که به طور موقت، خشم خود را فرو می خورند، در جای دیگر و بر سر افراد دیگر خالی می کنند یا به صورت کینه های عمیق و طولانی، به درون خود سرازیر می سازند. از این رو لازم است احساسات خود را سریع و مستقیم و به دور از توهین و تحقیر، با دیگران در میان گذارید، اگر از کسی شکوه دارید در شرایط مطلوبی با وی مطرح سازید تا احساس خشم شما فروکش کند و اگر لازم بود کلمه ای دالّ بر معذرت خواهی و اظهار تأسف بر زبان آورید. با این کار می توانید خود را بدون رنج دادن دیگران از تألّم تخلیه کنید و به احساس بهتری برسید. (172)
پی نوشت ها :
1- عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
2- نک: انعام (6)، آیه12؛ غافر (40)، آیه7.
3- در قرآن کریم، از صف ربوبیت الهی حدود 970 بار، و بیش از صفات دیگر الهی، یاد شده است.
4- نک: حجرات (49)، آیه10.
5- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص168، تحقیق محمد سید گیلانی، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
6- ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص255، دار صادر، سوم، بیروت، 414 ق.
7- ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج2، ص271، دارالجیل، بیروت، بی تا.
8- ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص255، فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج1، ص137.
9- نک: ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص255.
10- برای نمونه در روایت است که: (لا تَحمِلوُا عَلی شیعَتِنا وَ ارفَقُوا بِهِم) نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص334، « وَ أمَّا المُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراةِ» نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص401، البته این واژه گاه در معنایی وسیع به کار می رود و هر دو گروه را شامل می شود مانند « أَمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النَّاسِ» نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص179)
11- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج4، ص56؛ نیز نک: خلیل بن احمد، العین، ج2، ص258، مؤسسه اعلمی، اول، بیروت، 1408ه . ق؛ ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص72. ابن فارس هرچند در ابتدا، دو معنای اصلی برای عفو ذکر می کند: ترک و طلب، اما برای معنای دوم موارد استعمال اندکی برمی شمرد و تمایل دارد آن را نیز به معنای نخست بازگرداند. نک: معجم مقاییس اللغة، ج4، ص61.
12- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج4، ص58؛ لسان العرب، ج15، ص72.
13- اعراف (7)؛ بخشی از آیه 95: «تا انبوه شدند و گفتند».
14- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج4، صص59-58.
15- همان، ج4، ص58؛ مانند این جمله معروف که امام حسین علیه السلام هنگام شهادت فرزند بزرگوارش علی اکبر، فرمود: « علیَ الدنیا بعدک العفا». ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص109، انتشارات علامه، قم، 1379ه.ق.
16- خلیل بن احمد، العین، ج5، ص149، نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج2، ص418؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص169.
17- خلیل ابن احمد، العین، ج5، ص149.
18- ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج2، ص418.
19- همان.
20- نک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج5، صص172-169. بر اساس چنین معنایی، گاه رفق در مقابل «تبذیر» قرار می گیرد. نک: محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج3، ص182.
21- ابهام در معانی الفاظ و عدم شفافیت مقصود گوینده، منازعات طولانی و بی حاصلی را در پی خواهد داشت. در سالهای اخیر، مباحث فراوانی در مقوله خشونت و تسامح، و حسن و قبح آن در سطح جامعه و به ویژه مطبوعات مطرح شده که متأسفانه غالب آنها معلول همین واقعیت است. ( نک: اصغر افتخاری، «خشونت شناسی»، کتاب نقد، بهار و تابستان79، شماره15-14.)
22- دُهن، در اصل به معنای نرمی و سهولت است و به همین مناسبت روغن را دهن گویند، و ادهان و مداهنه به معنای نرمش و سازش است. ( نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج2، ص308)، این واژه به طور معمول، در مورد سازشکاری منافقانه و مذموم به کار می رود، به گونه ای که برای رسیدن به منافع شخصی، بخشی از حق و حقیقت، مورد معامله قرار گیرد. نک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص250؛ فضل بن طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص501، دارالمعرفه، اول، بیروت، 1456ه.ق.
23- علی المتقی بن حسام الدین هندی، کنزالعمال، ج7، ص221، مؤسسة الرسالة، بیروت.
24- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص840.
25- محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج18، ص231، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1966 م.
26- قلم (68)، آیه ها 8و9: « از تکذیب کنندگان اطاعت مکن، آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها نیز نرمش نشان دهند».
27- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج5، ص56، دارالکتب الاسلامیة، چهارم، تهران، 1365ه.ش.
28- ecnareloT.
29- علی اکبر نوایی، «سماحت و سهولت یا تسامح و تساهل اسلامی»، اندیشه حوزه، صص 1379، 174-172، شماره 24.
30- فتح (48)، بخشی از آیه 29: « محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند».
31- قرآن کریم تصریح می کند که این شدت و خشونت، چنان آشکار باشد که دشمنان آن را به نیکی احساس نمایند. نک: توبه (9)، آیه های 73 و123؛ تحریم (66)، آیه9.
32- نک: ممتحنه (60)، آیه8.
33-احزاب (33)، آیه های 61-60.
34- نک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، صص36و53، اعلمی، بیروت؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج33، صص 406-343.
35- نور (24)، آیه2.
36- نک: نور (24)، آیه های 20-11.
37- نور (24)، آیه 22. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص210.
38- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص385.
39- نک: سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه224.
40- شوری (42)، آیه41. محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص138، دار احیاء التراث، بیروت.
41- سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، حکمت10:« اگر بر دشمن دست یافتی، بخشیدن او را سپاس دست یافتن بر وی ساز».
42- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص89.
43- همان، ج47، ص421.
44- سید رضی نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، نامه 46.
45- نک: حسن رحیم پور ازغدی، «اجتهاد، شهید نبرد تحجّر و التقاط»، کتاب نقد، ص255، بهار و تابستان 79، شماره 15-14.
46- مانند عفو از قصاص، نک: بقره (2)، آیه 178.
47- مائده (5)، آیه های 34-33.
48- علی علیه السلام می فرمایند: « وَ إِذا أَقَرَّ الرَّجُلُ عَلی نَفسِه بِسِرقَةٍ فَذلِکَ إِلَی الاِمامِ إِن شاءَ عَفا وَ إِن شاءَ عاقَبَ» نک: حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج18، ص34، آل بیت، اول، قم، 1408 ه.ق.
49- نک: اعراف (7)،آیه های 66،67، 60،61؛ مریم (19)؛ آیه های 47-42؛ طه (20)، آیه44؛ شعراء (26)، آیه های 29-23؛ حجر (15)، آیه85؛ زخرف (43)، آیه89.
50- نک: آل عمران (3)، آیه 134 نیز: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص116.
51- نک: آل عمران (3)، آیه 159؛ فتح (48)، آیه 29؛ بقره (2)، آیه 237.
52- نک: بقره (2)، آیه 109؛ آل عمران (3)، آیه 186؛ مائده (5)، آیه13.
53- نک: جاثیه (45)، آیه 14؛ زخرف (43)، آیه 89؛ حجر (15)، آیه 85.
54- نک: نور (24)، آیه22؛ بقره (2)، آیه 178؛ رعد (13)، آیه 23؛ مؤمنون (23)، آیه 49.
55- آل عمران (3)، آیه های 134-133:« (بهشتی که) برای پرهیزگاران آماده شده، همانها که وسعت و پریشانی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم درمی گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
56- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص838؛ جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج2، ص317، دارالفکر، اوّل، بیروت، 1414ه.ق.
57- شوری (42)، بخشی از آیه 37: « (مؤمنان) کسانی هستند که به هنگام غضب، عفو می کنند.»
58- نور (24)، آیه22. واژه «صفح» در اصل به معنای «پهنا، و پهلو و سطح هر چیزی» است و بدین جهت سنگ و شمشیر و ورق فلزی پهن را «صفیحه» گویند. «مصافحه» (دست دادن) نیز از همین ماده است. هرگاه «صفح» با «عن» به کار رود، به مقتضای مفهوم عن (مجاوزه)، معنای اعراض و روی گردانی می دهد که گاه به خاطر قهر و بی اعتنایی است و گاه به خاطر گذشت بزرگوارانه. نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص293؛ فخرالدین طریحی، ج2، ص386؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج1، ص400، سی و دوم، تهران، 1374ه.ش.
59- مائده (5)، آیه13: « به خاطر پیمان شکنی، آنها [یهود] را از رحمت خویش دور ساختیم... پس از آنان درگذر و صرف نظر کن که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.»
60- شوری (42)، بخشی از آیه40: « هرکس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست».
61- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص110.
62- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص 349.
63- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص107.
64- همان.
65- نک: بقره (2)، آیه 178؛ مائده (5)، آیه 45.
66- بقره (2)، بخشی از آیه 178: « اگر کسی از ناحیه برادر دینی خود مورد عفو قرار گیرد (و حکم قصاص با رضایت طرفین تبدیل به خونبها گردد) باید از روش پسندیده ای پیروی کند( و برای پرداخت دیه طرف را در فشار قرار ندهد ) و او هم در پرداختن دیه کوتاهی نکند، و این تخفیف و رحمتی از جانب پروردگارتان است.»
67- محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج1، ص432، جامعه مدرسین، قم.
68- مائده (5)، آیه45: نیز نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج7، ص358.
69- نک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران؛ تفسیر نمونه، ج1، ص612، دارالکتب الاسلامیه، سی و دوم، تهران، 1374ه.ش.
70- بقره (2)، بخشی از آیه237: « و اگر زنان را پیش از تماس ( و آمیزش) طلاق دهید، در حالی که مهری برای آنها تعیین کرده اید، (لازم است ) نصف آنچه را تعیین کرده اید (به آنها بدهید) مگر اینکه (حق خود را ) ببخشید و یا در صورتی که صغیر و سفیه باشند، ولیّ آنها (یعنی) آن کس که گره ازدواج به دست اوست آن را ببخشد، و گذشت کردن شما به پرهیزگاری نزدیکتر است، و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید...».
71- بقره (2)، آیه219.
72- گرچه غالب مفسران برآنند که مراد از «عفو» در این جا، «حدّ وسط» یا «مازاد بر نیازمندیها» است، ولی برخی تصریح کرده اند که مانعی ندارد همان معنای معروفش یعنی «گذشت از لغزش دیگران» نیز مراد باشد. نک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج2، ص121؛ به هر حال به کارگیری این واژه، به هر معنایی که باشد، می تواند اشاره لطیفی به این مطلب داشته باشد.
73- بقره (2)، آیه 263؛ «گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان،) و عفو (و گذشت از خشونتهای آنان) از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد بهتر است و خداوند بی نیاز و بردبار است».
74- نک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج2، ص321؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج2، ص389.
75- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص116.
76- حلم «در اصل به معنای خودنگهداری و آرامش نفس در برابر خشم و احساسات است، به گونه ای که شخص به راحتی به خشم نیاید و هنگام خشم، فروبردن آن دشوار نباشد. و چون در وقت خوابیدن خشم و هیجانی وجود ندارد به آن «حلم» گویند و زمان بلوغ را که هیجان و اضطراب کودکی فروکش می کند «حلم» نامند. بدین سان کسی که فضیلت «حلم» را کسب نکرده و با دشواری خشم خود را فرو می برد می گویند تحلم و کظم غیظ می نماید. نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج5، ص184؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، صص274-273؛ محمد بن احمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص196.
77- محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص587.
78- برای آشنایی با جایگاه رفیع وحدت در نظام ارزشگذاری اسلام نک: آل عمران (3) آیه های 105-103؛ انفال (8)، آیه 46؛ طه (20)، آیه 94.
79- محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص586.
80- همان، ج8، ص585.
81- همان، ج8، ص511.
82- همان، ج8، ص402.
83- نک: بقره غباری بناب، «رابطه عفو و گذشت با میزان اضطراب...»، حوزه و دانشگاه، ص56، سال هشتم، تابستان 81، شماره31، ص56.
84- نک: همان، ص59.
85- نک: بهنام بهراد و یدالله رستگاری، «تحلیل رابطه خصومت و خشم با شدت انسداد عروق کرونر در قلب، پژوهشهای روان شناختی، ص9 به بعد، سال 1377 ه.ش، شماره2-1.
86- سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام، حکمت213.
87- دیوان حافظ، تصحیح قاسم غنی و محمد قزوینی، ص5.
88- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص119.
89- ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص395، مؤسسه انتشارات اسلامی، دوم، قم، 1404 ه.ق.
90- نک: محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج8، ص239، دارالکتب الاسلامیه، اول، تهران، 1397 ه.ش.
91- فصلت (41)، آیه های 35-34: « هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با شیوه ای بهتر دفع کن که در این صورت آنکه با تو دشمنی دارد، بسان دوستی صمیمی گردد، و این خصلت را جز کسانی که دارای صبر و استقامت اند نمی یابند و آن را جز صاحب بهره ای بزرگ از ایمان و تقوا (نخواهند یافت)».
92- نک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج20، ص283.
93- کلیات سعدی، تصحیح محمد علی فروغی، گلستان، باب هشتم.
94- اعراف (8)، آیه های 199 تا 202.
95- نک: ابن عساکر، تاریخ مدینه ی دمشق، تحقیق علی شیری، ج43، ص224، دارالفکر، 1415 ه.ق؛ عباس قمی، منازل الآخرة، ص207، تحقیق سید یاسین موسوی، مؤسسه نشر اسلامی، اول،1419 ه.ق. ترجمه به نقل از: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج18، ص211.
96- محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص26.
97- عبدالله بن ابی بن سلول ( ابی نام پدر و سلول نام پدرش است) سرکرده منافقان در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص188؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج9، ص63؛ ج20، صص 311،62و316؛ ج90، ص81. نووی، شرح مسلم، ج 167، 15، دارالکتاب العربی، دوم، بیروت، 1407 ه .ق.
98- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص401؛ تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص142.
99- کلیات سعدی، ص1214.
100- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص424؛ نیز نک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج15، ص362، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
101- یوسف (12)، بخشی از آیه92: « امروز هیچ گونه سرزنش و توبیخی بر شما نیست».
102- نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، صص 236-235؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص 132؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج1، ص47، مکتبة النهضة المصریة، قاهره 1379 ه.ق.
103- نصر (110)، آیه2: « و بینی که مردم، گروه گروه به دین خدا وارد می شوند.»
104- آل عمران (3)، آیه 159: « در پرتو رحمت و لطف پروردگار، در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند، بنابراین آنها عفو کن و برای آنها طلب آمرزش نما...».
105- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص401.
106- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص289؛ این شهر آشوب المناقب، ج3، ص337؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج18، داستان راستان، ص207.
107- نک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج1، ص487، صدرا، اوّل، 1368ه.ش.
108- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج18، ص349و351. به نقل از مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج1، ص488.
109- همان، ص489 به نقل از ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج18، ص360. به نقل از مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج1، ص489؛ نیز نک: علی اکبر نوایی، «نگرشی تحلیلی بر مقوله های آزادی و مدارات و خشونت»، اندیشه حوزه، ص121، شماره21؛ به نقل از م.و.فرال، انگیزیسیون یا دادگاه تفتیش عقاید، ترجمه لطفعلی بریمانی، ص1.
110- msilarulp.
111- msiraluceS.
112- msilarebiL.
113- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج1، ص487.
114- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص62.
115- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج9، ص7، آل البیت، اوّل، قم، 1408ه.ق.
116- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ترجمه سیدهاشم رسولی محلّاتی، ج1، ص359، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول، 1377 ه.ش. نیز نک: مجله معرفت، «نقش تشویق و تنبیه در تربیت»، شماره33.
117- نک: تحریم (66)، آیه6؛ طه (20)، آیه 132.
118- تغابن (64)، آیه 14: « ای کسانی که ایمان آورده اید بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید، و اگر عفو کنید و صرفنظر نمایید و ببخشید (خدا شما را می بخشد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است».
119- عبد علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، تحقیق سیدعلی عاشوری، ج5، ص342، مؤسسة التاریخ العربی، اول، بیروت، 1422ه.ق.
120- محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص582.
121- برای توضیح بیشتر نک: سعید شاملو، بهداشت روانی، صص116-114، رشد، پانزدهم، تهران، 1381 ه.ق.
122- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج104، ص98.
123- نک: حسن احدی و شکوه السادات بنی جمالی، روان شناسی رشد، صص164-162، پردیس، چاپ دوازدهم، 1379 ه.ش.
124- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج104، ص99.
125- محمد تقی فلسفی، کودک، ج1، ص483 (با تلخیص)، هیأت نشر معارف اسلامی، چاپ پانزدهم، تهران.
126- نک: سیروس عظیمی، روان شناسی کودک، صص138-136، معرفت، چاپ اول، تهران، 1369ه.ش.
127- در این مورد نک: ابراهیم امینی، آیین تربیت، صص288-285، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، تهران، 1362ه.ش.
128- ر.ک: استفانی مارستون، معجزه تشویق، ترجمه توراندخت تمدن، صص119-118، علمی، چاپ دوم، 1379ه.ش.
129- جاحظ، عمروبن بحر، (255-160ه.ق) رئیس فرقه جاحظیه از فرقه های معتزله و دارای کتابهایی بسیار، از جمله «کتاب الحیوان» و«البیان و التبیین». نک: علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیر واژه.
130- عمرو بن بکر جاحظ، البیان و التبیین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج1، ص84؛ نیز محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص289.
131- عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج2، ص256، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران1377 ه.ش.
132- عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ج1، ص291.
133- نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج1، ص83؛ دارالمعارف، دوم، مصر، 1385ه.ق.
134- کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، گلستان، باب هشتم، ص200.
135- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص604.
136- فصلت (41)، آیه های 33 و34: « کیست نیکوسخن تر از آن که به سوی خدا دعوت می کند؟... همواره بدی را به نیکوترین وجه پاسخ ده تا آن که با تو دشمنی دارد به سان دوستی صمیمی گردد.»
137- نک: اعراف (7)، آیه های 60و61.
138- نک: اعراف (7)، آیه های 66و67.
139- نک: مریم (19)، آیه های 42تا46.
140- نک: مریم (19)، آیه47. درباره طلب آمرزش برای مشرکین نک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج8، ص106.
141- نک: طه (20)، آیه 44: (فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى).
142- نک: شعراء (26)، آیه های 23تا29.
143- نک: قلم (68)، آیه4.
144- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج98، ص167.
145- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، صص226-225؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص132؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج1، ص47.
146- نک: جاثیه (45)، آیه14؛ زخرف (43)، آیه89، حجر (15)، آیه 85، فصلت (41)، آیه34.
147- نک: توبه (9)، آیه 73، تحریم (66)، آیه9.
148- نک: اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگران، تفسیر راهنما، ج9، ص281، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم، 1378ه.ش، نیز: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج7، ص241.
149- نمونه هایی از برخورد مداراگونه علی علیه السلام در تبلیغ را بنگرید: سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام، حکمت 420؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار،ج10، ص126وج29، ص46.
150- از جمله توجه به ظرفیت افراد و درجات ایمان، نک: محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج2، ص44-42.
151- آل عمران (3)، بخشی از آیه 159.
152- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص407.
153- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص352؛ احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، ج5، ص275، دارالکتب العلمیّه، چاپ اول، بیروت، 1411ه.ق؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج6، صص80و88، مؤسسة الرسالة، بیروت، بی تا.
154- جاثیه (45)، آیه 14: « به مؤمنان بگو: کسانی که امید به ایام الله ( رستاخیز) ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند در آن روز هر قومی را به آنچه انجام می دادند جزا دهد.» «ایام الله» به روزهایی که دارای اهمیت و عظمت می باشد اطلاق شده است، از جمله، روز قیامت حضرت مهدی علیه السلام، روز مرگ و رستاخیز. نک: عبد علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج3، ص467.
155- نک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج7، ص387-386، دار احیاء الثرات العربی، پنجم، بیروت، 1386ه.ق.
156- حجر (15)، آیه 85: « ما آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است را جز به حق نیافریدیم و ساعت موعود( قیامت) قطعاً فرا خواهد رسید، پس از آنان (دشمنان) به زیبایی بدون ملامت صرف نظر کن.»
157- نک: آل عمران (3)، آیه های 134و136؛ رعد (13)، آیه های 23و24؛ شوری (42)، آیه 40؛ جاثیه (45)، آیه14.
158- نک: آل عمران (3)، آیه 186.
159- نک: همان، آیه های 133و134.
160- فصّلت (41)، آیه 35: نیز نک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج17، ص392.
161- نک: محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج1، ص290، تصحیح محمد کلانتر، مطبعة النجف، 1383 ه.ق.
162- امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: « تندخویی، گونه ای دیوانگی است...» نک: سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، حکمت247.
163- در این باره نک: محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج1، ص295-290؛ محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص165، دارالقلم، بیروت، بی تا.
164- در حدیث نبوی آمده است: « انما العلم بالتعلم و الحلم بالتحلم...» نک: متقی هندی، کنزالعمال، ج10، ص239؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج1، ص297.
165- سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، حکمت198.
166- نک: محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص169، محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج1، ص297.
167- چنان که عالمان اخلاق گفته اند، ریشه کن ساختن غضب بر فرض امکان، مطلوب نیست، چرا که در موقعی برای خدا، دفاع از دین و جان و مال و... ضرورت می یابد و ریشه کن سازی آن به بی غیرتی و ذلّت پذیری منتهی می شود. مطلوب آن است که با پرهیز از افراط و تفریط، راه اعتدال پیموده شود و نیروی خشم در خدمت عقل قرار گیرد. نک: محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج1، صص290-286.
168- این دستور از رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است، نک: محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص167.
169- یعنی گفتن،« اعوذ بالله من الشیطان رجیم».
170- این مطلب از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است: نک: محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص167.
171- رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: « هرگاه یکی از شما خشمگین شد، با آب سرد وضو بگیرد...» نک: همان.
172- جان گری، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدی قراچه داغی، صص203-200، نشر دایره، دوم، 1378 ه.ش. نیز درباره شیوه های کنترل پرخاشگری دیگران، نک: یوسف کریمی، روان شناسی اجتماعی، صص258-252، نشر آرسباران، دوم، 1375 ه.ش.
(1388)، مجموعه مقالات قرآن و جامعه شناسی(2)، تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مؤسسه نشر شهر، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}